دسته بندی | روانشناسی |
بازدید ها | 147 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 306 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 92 |
فصل اول : کلیات پژوهش
مقدمه 2
بیان مساله- 2
اهمیت و ضرورت پژوهش-- 7
هدف ها 8
فرضیه ها 9
تعاریف نظری و عملیاتی- 9
فصل دوم: ادبیات و پیشینه های پژوهش
مقدمه 12
خود کارآمدی- 12
نظریه بندورا با رویکرد شناختی-اجتماعی: 12
مفهوم خودکارآمدی- 14
نقش خودکارآمدی- 15
منابع خودکارآمدی و عوامل مؤثر در ایجاد خودکارآمدی- 16
ویژگیهای افراد خودکارآمد- 18
دلبستگی چست؟- 19
نظریه های مختلف در مورد دلبستگی: 21
سبک های دلبستگی در کودکی : 32
ثبات الگوهای دلبستگی: 35
تلویحات دلبستگی برای رشد بعدی: 36
بیان معنا و مفهوم استرس-- 37
بیان نظریه های استرس-- 39
دیدگاه ها و نگرش های مختلف نسبت به مفهوم استرس-- 42
پیشینه های پژوهشی- 47
پیشینه های داخلی- 47
پیشینه های خارجی- 54
خلاصه فصل- 57
فصل سوم : روش پژوهش
مقدمه 60
روش پژوهش-- 60
جامعه آماری- 60
حجم نمونه آماری- 60
روش نمونه گیری- 61
روش و ابزار گردآوری داده ها 61
روش اجرا 64
روش آماری- 65
فصل چهارم: تجزیه و تحلیل داده ها
مقدمه : 67
توصیف داده ها 67
تحلیل داده ها 68
تحلیل رگرسیون چندگانه- 68
فصل پنجم: بحث و نتیجه گیری
پیش گفتار- 77
خلاصه یافته های پژوهش-- 77
بحث و نتیجه گیری- 77
محدودیت های پژوهش-- 81
پیشنهادات پژوهشی- 81
منابع فارسی: 84
منابع انگلیسی- 88
فهرست جداول
جدول3-1-ضریب آلفای کرونباخ مربوط به پرسشنامه سبک های دلبستگی هازن و شیور- 62
جدول (4-1) شاخص های توصیفی مربوط به خودکارآمدی، سبک های دلبستگی و شیوههای مقابله با استرس 67
جدول 2-4: خلاصه نتایج آزمون ضریب همبستگی پیرسون بین متغیرها 69
جدول 3-4 خلاصه ضرایب رگرسیون- 70
جدول 4-4 خلاصه ضرایب رگرسیون- 72
جدول(5-4):خلاصه ضرایب رگرسیون به منظور بعد پیش بینی خودکارآمدی بر اساس راهبردهای مقابله ای 74
چکیده
هدف از پژوهش حاضر پیش بینی خودکارآمدی براساس سبکهای دلبستگی و شیوههای مقابله با استرس بود. جامعه آماری در برگیرنده دانش آموزان دختر 18-14 سال منطقه 5 شهر تهران در سال تحصیلی 93-1392 بود که از بین آنها 280 نفر به روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای به عنوان نمونه انتخاب شدند و پرسشنامه های مقیاس دلبستگی بزرگسالان هازن و شیور ، راهبردهای مقابله ای (CSQ)، خودکارآمدی عمومی شرررا تکمیل کردند. پس از آزمون فرضیه ها، با روش ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه، نتایج حاصل نشان داد سبک دلبستگی ایمن با خودکارآمدی همبستگی مثبت و معنادار دارد. حال آن که، همبستگی متغیر دلبستگی ناایمن دوسوگرا با خودکارآمدی منفی و معنادار است. همچنین شیوه مقابله هیجانی و اجتنابی با خودکارآمدی همبستگی منفی و معنادار دارند.
کلمات کلیدی: خودکارآمدی ، سبکهای دلبستگی، شیوههای مقابله با استرس
مقدمه
ادراک و باور به توانمندی خود، نقش تعیین کننده ای برای انجام هر عمل و رفتار دارد ، بنابراین باور به خود کارآمدی به عنوان تعیین کننده ی این که فرد در یک موقعیت چگونه رفتار خواهد کرد پیش بینی کننده افکار و عواطف تجربه شده در آن موقعیت می باشد(بندورا[1]، 1986). بر طبق نظریه شناختی – اجتماعی باور به کارآمدی، اساس و پایه فعالیت انسان است و زندگی افراد توسط این باور شخصی هدایت می شود. کلیه کارکردهای روانشناسی متأثر از انتظارات خودکارآمدی[2] است (بندورا، 2005). افراد دارای خودکارآمدی بالا از نقاط قوت و ضعف خود مطلع اند،آنها اهداف واقع بینانه انتخاب می کنند،واز خود انتظارات معقولی دارند واز مزایای استفاده از مقابله متمرکز بر مشکل، در مقابل مقابله متمرکز برهیجان آگاه هستند. افراد دارای خودکارآمدی بالا بسیار جرات مند و اجتماعی هستند و از عزت نفس بالایی برخوردارند ونیز کنترل بیشتری بر زندگیشان دارند.کارایی شخصی زیاد ترس از شکست را کاهش می دهد، سطح آرزوها را بالا می برد و توانایی های مساله گشایی وتفکر تحلیلی را بهبود می بخشد(کار[3]، 1387).
با وجود پیامد های خودکارآمدی، پژوهش های انگشت شماری در این خصوص در داخل کشور انجام شده است. با توجه به ارزش زمان و اهمیت آن در دنیای واقعی امروزی، بررسی عوامل زمینه ساز خودکارآمدی از اهمیت خاصی برخوردار خواهد بود.بر همین اساس دراین پژوهش سبک های دلبستگی[4] و شیوه های مقابله با استرس[5] به عنوان متغیرهایی که ممکن است بر خودکارامدی دانش آموزان موثر باشد مورد بررسی قرار گرفته است.
بیان مساله
خودکارآمدی و عوامل مؤثر بر آن سال ها است که در کانون توجه روان شناسان پرورشی و دیگر کارشناسان آموزش و پرورش جای دارد. در سال های گذشته، راستای نگرش کارشناسان و پژوهش گران در این زمینه، از عوامل رفتاری به سوی ریشه های شناختی معطوف گردیده است. در میان این دیدگاه ها، دیدگاه شناختی – اجتماعی عوامل تعیین کننده رفتار را از لحاظ شناختی، فراشناختی، و انگیزشی بررسی می کند، نگاه های بسیاری را به سوی خود متوجه کرده است (آندرسون و استین[6] ،2013 ).
بندورا ( 1997 ) از نظریه پردازان دیدگاه شناختی – اجتماعی است که سازوکارهای تأثیرگذار بسیاری را بررسی کرده است .وی در میان سازوکارهای تأثیرگذار، هیچ کدام را در کنترل کارکرد پرنفوذتر از خودکارآمدی و باورهای افراد از توانایی خود نمی داند( پاجارس[7] 1997؛ پینت ریج، روسر، و دوگروت[8]، 1994). از سوی دیگر، وی بر آن است که خودکارآمدی هم چون عاملی شناختی – انگیزشی، دارای نقشی پرمایه در پدیدآوری تفاوت های فردی و جنسیتی در گستره ی کارکرد و پیشرفت افراد است (بندورا ، 2001 ).
بندورا خودکارآمدی را دریافت و داوری فرد درباره ی مهارت ها و توان مندی های خود برای انجام کارهایی که در موقعیت های ویژه بدان ها نیاز است، تعریف می کند. از سوی دیگر، خودکارآمدی تنها زمانی بر کارکرد تأثیر می گذارد که شخص مهارت های لازم برای انجام کاری ویژه را دارا باشد و برای انجام آن کار به اندازه ی کافی برانگیخته شود ( فراری[9] 1991، برگرفته از پاجارس 1996 ). در حقیقت، خودکارآمدی نقش میانجی گر و آسان ساز را در پیوند میان کنش های شناختی بازی می کند. (بندورا 1997 ؛ بری[10] 1987 ؛ لاریوی[11]1991 ، بر گرفته از بندورا 2001 ).
در صورت بروز هرگونه مشکل ویا سوال میتوانید از طریق شماره مربوطه پیگیری کنید:
09365931905(از ساعت 10 صبح تا 11 شب)***